چارچوب نظری
در بخش مبانی نظری از نظریهها نظریهپردازان در حوزهی شهری و سلامت برای تبیین نظری فرضیات تحقیق استفاده شده است که بهاختصار در این بخش به آنها میپردازیم.
ابتدا با این سؤال شروع کردیم که چه فرقی بین شیوهی قدیم و جدید زندگی انسانها وجود دارد؟ که با استفاده از نظریهی تونیس در مورد گمینشافت (اجتماع) و گزلشافت (جامعه) و وجود تفاوت بین نظم اجتماعی قدیم و جدید به این سؤال پاسخ داده شد. در این تحقیق خواستار فهم تفاوت سلامت اجتماعی در دو محلهی لبخندق که نمونهای از یک نظام اجتماعی سنتی است و محلهی مهرآوران که نمونهای از یک محله یا نظام اجتماعی شکلگرفتهی جدید میباشد، هستیم. فردیناند تونیس مشخصهی گمینشافت را روابط نزدیکِ میان فردی و احساسات دوسویهی پیونددهنده و وجود کنترل اجتماعی قوی ولی غیررسمی که از طریق سنت ازجمله سنت دینی، خانواده و دوستان عمل میکند تعریف کرده است و در مقابل، مشخصهی گزلشافت شکل بوروکراتیکتر و غیرشخصیتر سازماندهی و کنترل اجتماعیِ ناشی از قرارداد [اجتماعی] به پشتیبانی دولت است.
در بخش بعدی چارچوب نظری به نظریات مربوط به متغیر دلبستگی مکانی پرداخته شده است. نظریهپردازانی مانند شومیکر و تیلور (۱۹۸۳) که به رابطهی قوی و محکم میان افراد و مکان از طریق شبکههای اجتماعی محلی و همچنین برخورد روزانه با محیط و همسایهها و ایجاد احساسات عاطفی و باورهایی مربوط به خانه و محله، به وجود میآید. مانزو و پرکینز (۲۰۰۶) که بر تأثیر حس قوی دلبستگی مکانی ساکنین بر روی منسجمتر شدن افراد، لذت بردن از کیفیت بالای زندگی و تجربه کردن احساس بالایی از امنیت حتی زمانی که محلشان در یک منطقه جنگی واقعشده باشد، تأکید کردهاند؛ همچنین آنها همراه با شوماکر و تیلور (۱۹۸۳) و هلپنی (۲۰۰۶) تأکید بر افزایش رویکرد مشارکتی ساکنین زمانی که احزاب مختلف میتوانند منافع مشترکی را در سلامت و رفاه محلهشان پیدا کنند، توسط ایجاد دلبستگی مکانی در افراد دارند. براون و پرکینز (۲۰۰۳) معتقدند ترس از جرم موجب میشود ساکنان خود را از مکانهای عمومی و رویدادهای محلی دورنگهدارند. ترس و عدم امنیت در محله، دامنهی دلبستگی به اجتماع محلی را کاهش میدهد و ممکن است اجتماع را به خانه و منزل مسکونیشان محدود کند؛ همچنین بولان (۱۹۹۷) بیان میکند که متغیر سنخ مردم اعم از پیوندهای اجتماعی، احساس امنیت، اعتماد و … بر روی سنخ مکان که در مقابل متغیرهای سنخ مردم است و به ویژگیهای محیط مربوط است تأثیر دارند. استدمن (۲۰۰۳) در تحقیقاتش به دو مدل از دلبستگی مکانی رسیده است که ادعا میکند که یک، ویژگیهای فیزیکی یک مکان دارای تأثیر بر دلبستگی مکانی که دارای پیچیدگی بسیاری است، دارد و دوم اینکه رفتارها و تجربیات گذشته در مکان یا در منطقه، دیدی را که از طریق هر کاربر، معانی را برای مکانها نسبت میدهد، ایجاد میکند؛ همچنین وی اشاره به نقش مستقیم بُعد کالبدی مکان در رضایتمندی ساکنین و نقش غیرمستقیم بر دلبستگی به مکان آنها دارد که درعینحال متأثر از معانی نمادین مکان نیز میباشد. براون و برنر (۱۹۸۵) دلبستگی مکانی را با سه عامل بیان میکنند: یک، ویژگیهای گروهی و فردی کاربران مکان؛ دوم، میزان تماس و صمیمیت افراد در مکان و سوم، میزان مشارکت در فعالیتهای گروهی و مراسم جمعی.
در بخش نظریات مربوط به امنیت اجتماعی از دیدگاههای گهل (۱۹۷۱) مبنی بر واکنش نسبت به ترس از قربانی شدن که باعث میشود بسیاری از مردم از خطرات دوری کنند یا حداقل میزان در معرض خطر قرار گرفتنشان را کاهش دهند. این خود میتواند منجر به عدم حضور مردم نهتنها در یک مکان خاص بلکه در بیشتر فضاهای عمومی شود. براون و پرکینز (۲۰۰۴) نشان دادند که دلبستگی مکانی میتواند واکنش به تجاوز به قلمروی فرد را افزایش دهد، به تقویت و مراقبت بیشتر و محافظت نسبت به خود و همسایگان بپردازد. طبق دیدگاه شو و مککی (۱۹۴۲) اجتماعات با سطح بالایی از سرمایه اجتماعی بر به کار انداختن کنترل اجتماعی بر رفتارهای انحرافی و غیر مدنی مؤثرتر میباشند. به همین ترتیب، روابط اجتماعی ضعیفتر بهطور مستقیم آسیبپذیری در برابر جرم و جنایت را توسط کاهش احتمال دریافت عامل بازدارنده، کمک و یا اطلاع از همسایهها و محدود کردن ارتباطات و بنابراین کمک گرفتن از پلیس و سایر نهادها، افزایش میدهد. بوزان امنیت اجتماعی را باعث گسترش فضای اجتماعی میداند، چراکه با از بین رفتن موانعی که در خصوص پیامدهای امنیتبخشی دولت مطرح است، فضای جدیدی به روی اجتماعات گشوده شده و زمینههای جدیدی برای فعالیتهای گروههای اجتماعی مهیا میگردد. هویتهای مختلف به رسیمت شناخته میگردد. حق حیات، ارتقاء و بهینهسازی شرایط آنان روا میگردد. ازاینرو، بستر تفاوتها و تمایزا
برای دانلود فایل متن کامل پایان نامه به سایت 40y.ir مراجعه نمایید. |
ت رشد نموده، دغدغه مجازات به دلیل ناهمگونی، پایان میپذیرد و فضای اجتماعی برای ایفای نقش هویتهای گوناگون باز میشود. لوئیس و سالِم (۱۹۸۱)، اسکوگن (۱۹۸۶) و هانتر و بومر (۱۹۸۲) انسجام اجتماعی را مرتبط با ترس از جرم و جنایت و امنیت میدانند و در جوامعی که سطح بالایی از یکپارچگی اجتماعی وجود دارد، ساکنان با احتمال بیشتری، مردم و مناطق را میشناسند که آن منجر به افزایش احساس امنیت و کاهش ترس از جرم و جنایت میشود.
به عقیدهی پاکزاد (۱۳۸۶)، پیادهمدار بودن فضا میتواند زندگی و سرزندگی را به مناطق مرکزی شهر آورده و مردم را تشویق به حضور داوطلبانه در شهر کند که این امر باعث ارتقای سطح اقتصادی، اجتماعی، بهداشتی و نیز بهبود کیفیت زیستمحیطی منطقه و یا شهر میشود. در پیادهراهها، آزادی عمل انسانِ پیاده برای توقف، مکث، تغییر جهت و تماس مستقیم با دیگران بسیار زیاد است. ازاینرو شهروندان بهتدریج به حضور در شهر و انجام فعالیتهای مدنی عادت کرده و زمان بیشتری را در فضاهای شهری میگذرانند؛ همچنین ریچارد سنت (۱۹۷۷) معتقد است که سرعت حرکت در شهر با کاستن از تماس شهروندان با بافت شهری رابطهای مستقیم دارد. جان گهل در پژوهش خود به این نتیجه رسیده که پیادهراه و نظام عملکردیای که حرکت پیاده را حمایت میکند، در توسعه شبکههای اجتماعی و ارتقای سطح تعاملات اجتماعی مؤثر است. اشپرای رگن (۱۹۶۰)، ادموند بیکن و لوییس مامفورد معتقدند که پیادهراه و نظام عملکردی که حرکت پیاده را حمایت میکند، میتواند در توسعه شبکههای اجتماعی و ارتقای سطح تعاملات اجتماعی مؤثر باشد. لوین عقیده دارد، رفتار تابع تأثیر متقابل عواملی است که از فرد از یکسو و از محیط از سوی دیگر، سرچشمه میگیرند. کیفیّت محیط ساختهشده میتواند نتیجهای از سطوح مختلف سرمایه اجتماعی و یا بالعکس باشد؛ همچنین جیکوبز (۱۹۶۱) معتقد است وقتیکه محیط خارج، از کیفیّت خوبی برخوردار باشد، فعّالیّتهای اجباری تقریباً با همان تناوب صورت میگیرند، ولی چنانچه شرایط کالبدی مناسبتر باشد این فعّالیّتها تمایل دارند که به درازا کشیده شوند.
لو و آلتمن (۱۹۹۲) بیان داشتند که یک محله از اجزای اجتماعی با بهرهگیری از اجزای فیزیکی تشکیلشده است. اجزای اجتماعی یک محله میتواند در نگرشها و رفتارهای همسایهها نشان داده شود، درحالیکه اجزای فیزیکی در امکانات ارتباط برقرار کردن باهم و یا مکانهایی که در آن این نگرشها و رفتارها بازنمود پیدا میکند و به وقوع میپیوندد. ترکیب جنبههای فیزیکی و اجتماعی یک محله برای شکل دادن به هویت و شخصیت محله میباشد. لیدن معتقد است برخی محلهها بهگونهای طرحریزی و ساخته میشوند که انگیزهی ایجاد تعاملات را به وجود آورند و برخی دیگر، بهعکس، از شکلگیری این روابط جلوگیری میکنند. بهعبارتدیگر، در محلهای که فرصت جهت حضور مؤثر ساکنان در بخشهای مختلف آن وجود دارد، میتوان انتظار داشت که ساکنان کنشهای جمعی و برخوردهای اجتماعی مؤثرتری داشته باشند به شکلی که مفهوم شکلگیری تعاملات اجتماعی را معنا بخشند. این مسئله مستلزم آن است تا نیازهای امروز ساکنان اعم از نیازهای فیزیکی که شکلدهندهی فضاها و کارکردهای مختلف بهمنظور تأمین میزان کمی روابط چهره به چهره هستند و همچنین نیازهای روحی و روانی آنها که تأمینکننده کیفیت روابط اجتماعی میباشند، در ساخت کالبد محله نمود پیدا کند. تنها در صورت تحقق این مهم است که میتوان بستر مناسبی جهت روابط اجتماعی مطلوب میان ساکنان به وجود آورد و بدین ترتیب میتوان انتظار داشت که روابط چهره به چهره میان ساکنان، حتی اگر از نوع برخوردهای تصادفی در بخشهای مختلف محله از پیادهراهها تا مکانهای جمعی محله باشند، به شکلگیری روابط اجتماعی هدفمند منجر گردند. در این شرایط، دیگر ساکنان محله نسبت به همسایگان و یا اتفاقاتی که در محیط زندگی یا محلهشان میافتد، بیتفاوت نخواهند بود؛ چراکه نوعی احساس هویت و تعلق نسبت به محله دارند چیزی فراتر از یک مکان که موجب میشود این موجودیت مادی صِرف باشد. در این شرایط است که میتوان گفت که جسم یا کالبد محله از یک روح یا محتوای سالم برخوردار خواهد بود.
مدل نظری تحقیق
بر اساس نظریات آورده شده در بخش مبانی نظری و استخراج فرضیهها از آنها و پیدا کردن روابط بین متغیرهای مستقل و وابسته، محقق از این روابط به مدل نظری به شرح زیر ارائه میدهد.
مدل روابط بین متغیرهای مستقل و وابسته برگرفته از چارچوب نظری
فرضیات تحقیق
به نظر میرسد بین سلامت اجتماعی ساکنین محلات جدید و قدیم یزد تفاوت معنیداری وجود دارد.
به نظر میرسد افزایش میزان دلبستگی فرد به محله سکونت خود، سلامت اجتماعی وی را بالا میبرد.
به نظر میرسد افزایش میزان امنیت اجتماعی محل سکونت، سلامت اجتماعی فرد را بالا میبرد.
به نظر میرسد افزایش قابلیت پیادهمداری در محله بر سلامت اجتماعی آنها مؤثر است.
به نظر میرسد هرچقدر امکانات ارتباطی محل مورد زندگی فرد بیشتر باشد (امکان ارتباط با همسایگان با مساجد و تکایا و …) سلامت اجتماعی افزایش مییابد.
فصل سوم
روششناسی
مقدمه
در این فصل، روش بکار گرفتهشده در پژوهش، نوع تحقیق، ابزار اندازهگیری، نحوه سنجش متغیرها، روایی و اعتبار وسیله اندازهگیری، پیشآزمون و وسیلهی اندازهگیری، جامعه آماری
تحقیق، واحد آماری پژوهش و شیوه تعیین حجم نمونه و روش تجزیهوتحلیل دادهها موردبررسی قرارگرفته است.
نوع روش پژوهش
روش استفادهشده در این تحقیق، پیمایشی[۷۱] است.
جامعه آماری
جمعیت آماری در تحقیق حاضر تمامی ساکنین بالای ۱۵ سال و پایینتر ۷۰ سال دو محلهی منتخب از شهر یزد است. محله مهرآوران با ۱۹۹۷۹ نفر جمعیت، دارای بافت و کالبد جدید و محله لَبِ خندق با ۸۰۹۲ نفر جمعیّت، دارای بافت و کالبد سنتی تشکیل میدهند.
حجم نمونه
برای تعیین حجم نمونه از فرمول کوکران استفاده شده است.
در این فرمول n نشاندهندهی حجم نمونه، N برابر با جامعه آماری،t درصد خطای معیار ضریب اطمینان قابلقبول و p نسبتی از جمعیت واجد صفت معیّن و d درجهی اطمینان یا دقّت احتمالی مطلوب باشد که مقادیر آن در ذیل آمده است.
N= 28071, p= 0/5, q=0/5, d= 0/05, t= 1/96
با جای گذاری مقادیر در فرمول حجم نمونه ۳۷۹ نفر به دست میآید. ازآنجاکه بررسی جنبهی تطبیقی دارد، پرسشنامهها بین دو محله با برقراری نسبت نیز توزیع شده است. در این صورت محلهی لبخندق ۱۱۰ پرسشنامه و محلهی مهرآوران با ۲۷۰ پرسشنامه نسبتبندی شد.
روش نمونهگیری
روش نمونهگیری بهصورت خوشهای است. ابتدا هر محله را به بلوکهایی تقسیمبندی کرده و سپس بلوکها را شمارهگذاری کردهایم و از میان بلوکها در محلهی لبخندق ۱۱ بلوک بدلیل حجم نمونهی ۱۱۰تایی و در محلهی مهرآوران ۲۷ بلوک بدلیل حجم نمونهی ۲۷۰تایی بهصورت تصادفی انتخاب شدند. بر حسب زیاد یا کم بودن تعداد خانوار در هر بلوک، بهطور میانگین ۱۰ پرسشنامه به هر بلوک تخصیص داده شد. نهایتاً با در نظر داشتن تعداد خانهها در هر بلوک با استفاده از روش تصادفی سیستماتیک پرسشنامهها توزیع شدند.
ابزار پژوهش
ابزار پژوهش در این تحقیق، پرسشنامه است. استفاده از پرسشنامه سلامت اجتماعی کییز برای متغیر وابسته (اما با ایجاد تغییراتی در گویهها و بومیسازی آن) و برای متغیرهای مستقل از پرسشنامههای محقق ساخته استفاده شده است که از طریق مطالعات و با توجه به چارچوب نظری و تحقیقات انجامشده و با توجه به اهداف و فرضیههای تحقیق تدوین گردیده است.
واحد تحلیل
واحد تحلیل میتواند هر چیزی باشد مانند کشور، سازمان، خانواده و غیره. چیزی که دربارهی آن اطلاعات گردآوری میکنیم. در این تحقیق واحد تحلیل فرد است. تمام اطلاعاتی که جمعآوریشده پیرامون انگیزهها، اعمال و عقاید و درمجموع نگرش ساکنانی است که در محلات زندگی میکنند.