از غیر نظامیان میانجامد داشته است و در 60 سال گذشته چارچوب حقوق بشری مانعی در مقابل اقدامات مشروع دولتی که جهت برخورد با این تهدیدات و اعمال اتخاذ شدهاند نبوده است. در واقع چارچوب حقوق بشر فعلی برآمده از تجربیات ویرانگری است که جوامع بر اثر نادیده گرفتن آسان حقوق بشر در جنگ علیه تروریسم مقابله با تجزیه طلبی یا هر عنوان دیگری که بر آن تهدید نهاده شود کسب کرده اند.
دولتها با بکار بردن این واژهگان توانستهاند شکنجه، قتل سیاسی را توجیه کنند. در دنیایی امروزی تعداد انسانهای که به دلیل قصور دولتها در رعایت استانداردهای حقوق بشری باید فقدان عزیزان خویش یا درد و رنج شخصی را تحمل کنند نسبت به آنهایکه قربانیان حملات تروریستیاند بیشتر است.
منظور آن نیست که درد و رنج را بردیگری اولویت بخشد یا هرگونه تلاشی برای پایان بخشیدن به حملات تروریستی را بیارزش و بیمقدار تلقی کند، منطور این است که هنگامی که نظام حمایتهای حقوق بشری در جنگ علیه تروریسم مغفول و یا به کنار نهاده شود، خطرات جدی در پیدارد.
هزینه بی توجهی به استانداردهای حقوق بشری در جنگ علیه تروریسم ممکن است فوراً آشکار نشود اما به همان اندازه درد، رنج و صدمات وارده به قربانیان حمله تروریستی واقعیت دارد. تاثیر کمتر رخ نموده این مطلب آن است که فجایع گسترده حقوق بشری بدون اقدام یا توجه کافی بین المللی رخ میدهند، در حالیکه جنگ علیه تروریسم منابع وتوجه بیحد و حصری را به خویش اختصاص داده است257.
1-6- کافی نبودن چارچوب حقوق بشری در جنگ علیه تروریسم
در عبارت جنگ علیه تروریسم این مفهوم مستتر است که چار چوب حقوق بشر بین المللی ضرورتاً جنگ علیه تروریسم را پیچده خواهد کرد. در عین حال چارچوب حقوق بشری موجود بر تلاشهای بین المللی صورت گرفته برای مبارزه با تروریسم تاثیر نمیگذارد. در واقع، تصور حصول همکاری بین المللی در جنگ علیه تروریسم بدون رعایت حاکمیت قانون مشکل است.
قواعد حقوق بشر بین المللی مانع دولتها در وضع قوانین متضمن مجازاتهای کیفری برآنهای که در برنامه ریزی و انجام کشتار جمعی و تخریب نقش دارند، نیست. در واقع بسیاری از دولتها از مدتها قبل چنین قوانین را تصویب کردهاند؛ اما دولتها نمیتواند قوانینی را تصویب کنند که آزادی بیان، مذهب ودیگر آزادیها را نقض کرده و یا آنقدر مبهم باشند که امکان سوء استفاده از آنها وجود داشته باشد.
قوانین ضد تروریستی در این محدوده قابل تدوین است. بعضی قوانین ضد تروریستی که پس از 11 سپتامبر وضع شدهاند نگرانیهای را برانگیختهاند اما قلمرو قانونگزاری برای وضع قوانین برای اعمال ضد تروریستی گسترده است. حتی اگر بپذیریم که بازداشت شدگان مشمول حمایتهای حقوق بشر دوستانه بین المللی نیستند.
در صورتیکه آنها زندانیان جنگی تلقی شود،یک رژیم حقوق بشر دوستانه برآنها حاکم است. چارچوب حقوق بشر بین المللی ایجاب می کند که آنها باید به اتهام یک جرم مشخص محاکمه شده از تضمین های پذیرفته شده ای بین المللی برای یک محاکمه منصفانه بهره مند گردند. ایالات متحده در رعایت این ضوابط در پاسخ به انفجار مرکز تجارت جهانی با مشکل مواجه نبود.258 و میتوانست نشان دهد که دولتها میتواند مطابق سیستمهای حقوقی خویش آیینهای ویژهای را برای طرح و بررسی شواهد محرمانه و حساس در چنین محاکماتی بکار بندند.
در بسیاری از کشورها افراد مظنون به شرکت در اقدامات تروریستی در محاکم عادی و به موجب آیین های که با استانداردهای بین المللی سازگار است یا حد اقل مغایرتی با آنها ندارند مورد محاکمه قرار گرفتند.
قواعد حقوق بشر بین المللی همچنین صراحتاً میپذیرد که وضعیتهای اضطراری وجود دارند که در آن بعضی تضمین های حقوق بشری بین المللی در طی دوره بحرانی قابل تعلیق است259.
به عنوان مثال ماده 4 میثاق بین المللی حقوق مدنی ـ سیاسی تخطی از تعهدات ناشی از میثاق در شرایط اضطراری عمومی که رسماً اعلام شده و حیات ملت را تهدید می کند را میپذیرد این اعلامیه باید از طریق دبیر کل به سایر طرفهای متعاهد ابلاغ شود.
تخطی در این موارد تنها باید تا اندازهی باشد که ضرورت آن وضعیت ایجاب می کند و نباید موجب تبعیض بر اساس نژاد، رنگ، جنس، زبان، مذهب یا دیگر منشأ های اجتماعی شده و با دیگر تعهدات حقوق بین الملل مغایرباشد.
اگر چه دولت بوش از 11 سپتامبر به بعد از لفظ امنیت ملی برای توجیه بازداشت هزاران مهاجر عرب در ایالات متحده به دلیل تخلفات مهاجرتی کوچک استفاده کرده است؛ اما تا کنون اعلامیه وضعیت اضطراری به موجب ماده 4 فوق را به دبیر کل تسلیم نکرده است.
به علاوه، تعهداتی وجود دارند (همچون حق حیات، منع شکنجه و دیگر مجازات های وحشیانه، غیر انسانی و تحقیر آمیز ) که غیر قابل تخطیاند.
1-7- ضرورت چارچوب حقوق بشری برای امنیت واقعی انسان
بدون اینکه منکر مشروعیت واکنش به تهدیدات حملات تروریستی شویم، یک مشکل اصلی جنگ علیه تروریسم آن است که دیگر چالشها و خطرات مهمتر تهدید کنندهی امنیت انسانی را نادیده میگیرد. برای صدها میلیون نفر از انسانها در دنیای امروز، مهمترین منبع عدم امنیت، فقر شدید است نه تهدید تروریستی. بیش از یک میلیارد نفر از جمعیت 6 میلیاردی در جهان درآمدی کمتر از یک دالار در روز دارند.
اعلامیه جهانی حقوق بشر و کل چارچوب حقوق بشر مبتنی بر غیر قابل تفکیک بودن حقوق بشر است که نه ت
ن
ها حقوق مدنی و سیاسی؛ بلکه حقوق اقتصادی، اجتماعی و فرهنگی را نیز در بر میگیرد.اگر قرار است تروریسم کنترل شود باید مغایرتهای میان این تعهدات حقوق بشری و واقعیتهای زندگی بیش از 6/1 جمعیت جهان از میان برداشته شود.
هر انسانی مستحق استاندارد از زندگی است که سلامتی و رفاه او نظیر غذا، مسکن و بهداشت را میسر سازد. اما اکنون روزانه بیش از 3 هزار کودک آفریقایی از ملاریا جان می دهند. تنها درصد کوچک از 26 میلیون بیمار مبتلای به ایدز به مراقبتهای بهداشتی و داروهای که برای ادامه زندگی لازم است دسترسی دارند. به نمونه های بسیاری از این قبیل می توان اشاره کرد.بسیاری از دولت ها پذیرفتهاند که اعلامیه اهداف توسعه هزاره بایستی تا 2015 محقق شود260.
اهدافی از قبیل کاهش مرگ و میر اطفال و کودکان، آموزش ابتدایی برای تمام کودکان، به نصف رساندن تعداد افراد فاقد آب سالم، به آب بهداشتی.طبق گزارشهای بانک جهانی این اهداف تحقق نخواهد یافت و این امر تا اندازهای معلول آن است که جنگ علیه تروریسم توجه و منابع را از مسایل مربوط به توسعه بلند مدت دور کرده است.
چگونه میتوانیم بدون گسترش آموزش در سطح جهان، چالشهای خشونت آمیز به نظم جهانی موجود را از بین ببریم؟ بدون آموزش و ارتباط مسالمت آمیز بین افراد جنگ علیه تروریسم تنها موفق به خلق نسلهای جدیدی از جنگ جویان میشود.
چرا به تروریسم توجه بیشتر از فاجعه خشونت علیه زنان می شود؟ میلیونها زن روزانه تهدید میشود؛ اما هیچ جنگی برای خشونت علیه زنان آغاز نمیشود. تردیدی نیست که این مشکل بسیار شایع تر از خشونت تروریستی است و مستمراً موجب میشود که زنان در هر گوشه جهان احساس نا امنی کرده و شهروندان در جه دو شوند.
اگر مقداری از منابع مالی و توجهی که به جنگ علیه تروریسم اختصاص یافته است به ریشه کنی فقر یا رفع خشونت علیه زنان تخصیص یابد آیا جهان امنتر نخواهد بود؟ پاسخ گفتن به این پرسش آسان نیست؛ اما به نظر می رسد که جنگ عیه تروریسم موجب شده هرگونه بحث و اقدام جدی در خصوص دیگر، منشأهای عدم امنیت انسانی اهمیت خویش را از دست بدهد.
امنیت حقیقی بستگی به این دارد که همهی جمعیت جهان در سیستم بین المللی نقش داشته و بدون توجه به نژاد جنسیت، مذهب یا هرگونه وضعیت دیگر از حقوق بنیادین که اعلامیه جهانی حقوق بشر وعده داده است بهره مند گردند.
جنگ علیه تروریسم با بی توجهی به دیگر دلایل عدم امنیت انسانی، با تضعیف این چشم انداز، هنجارهای حقوق بشری که امنیت انسانی برای همه افراد بشر را وعده میدهند را مورد تهدید قرار می دهد.
خطرتروریسم واقعی است و نمیتوان به آن بیتوجه بود؛ اما نباید موجب شود که دولتها از دیگر خطراتی که به همان اندازه جنگ علیه تروریسم اهمیت دارند غافل شوند.
1-8- جنگ با تروریسم و توجیه نقض حقوق بشر
حمله 11 سپتامبر در آمریکا از نظر ماهیت، گسترده، محل وقوع، واکنش بین المللی، راههای مقابله و نتایج آن