فصل دوم
بخش اول: ارزشیابی
۱-۲ مقدمه
ازنظر تماس با افراد جامعه، نظام آموزشی از بالاترین میزان تماس و ارتباط برخوردار است. بهطوریکه نظام آموزشوپرورش ازنظر نیروی انسانی بالاترین تعداد افراد شاغل را در میان دستگاههای دولتی در بردارد. علاوه بر آن تعداد قابلتوجهی از افراد کشور بهعنوان یادگیرنده (دانشآموز و دانشجو)، یاد دهنده (معلم و مربی) و فراهمکننده خدمات پشتیبانی نظام آموزشی (سیاستگذار، مدیر، کارشناس،…) بهطور مستقیم و غیرمستقیم به نحوی با فعالیتهای یاددهی-یادگیری سروکار دارند. با توجه به گستردگی و پوشش وسیع فعالیتهای نظام آموزشی، ارزشیابی سازمانهای آموزشی، ارزشیابی برنامهها، ارزشیابی یادگیرندگان و کارکنان و ارزشیابی خدمات آنها میتواند نقش مؤثری در فراهم آوردن کیفیت آموزشی داشته باشد (بازرگان،۱۲:۱۳۹۱). زمانی نهچندان دور دغدغههای سیاستگذاران نظام آموزشی کشورمان عمدتاً گسترش کمی آموزشوپرورش بود و تلاش میشد تا آنجا که امکان دارد به تقاضای گسترده و رو به رشد خانوادهها برای آموزشوپرورش فرزندان پاسخ گفته شود و حداقلی از آموزش برای تمامی کودکان فراهم آید. به سخن دیگر دغدغههای مسئولین در این مرحله دو مفهوم مهم و اساسی بود. نخست افزایش دسترسی به آموزش در تمامی نقاط کشور و دیگر دسترسی برابر به آموزش. در سالهای اخیر، این دغدغهها اندکاندک از رشد کمی دسترسی به آموزش، به موضوع اساسیتر «بهبود کیفیت» رخ برگردانده است؛ و توجه به کیفیت از مسائل موردتوجه سیاستگذاران شده است.
یکی از عوامل مهم در بهبود یادگیری در کلاس درس و شاید یکی از عوامل نتیجهبخش تمامی اصلاحاتی که باهدف بهبود یادگیری و رسیدن به نتیجه بهتر و کیفیت بهتر صورت میگیرد، ارزشیابی تحصیلی کلاسی است (حسنی،۱۳۸۷: ۱۲-۱۱).
۲-۲ تعاریف ارزشیابی
مانند سایر واژههای رایج در رشته علوم تربیتی، در خصوص مفهوم ارزشیابی توافق کامل وجود ندارد. شاید بتوان گفت که به تعداد متخصصان و صاحبنظران این قلمرو، تعاریف متعددی از ارزشیابی وجود دارد. لغتنامه دهخدا ارزشیابی را عمل یافتن ارزش هر چیز و ارزیاب را بهمثابه کسی که چیزی را معین میکند، تعریف مینماید و فرهنگ فارسی معین، عمل یافتن ارزش و بهای هر چیز، بررسی حدود هر چیز و برآورده کردن ارزش آن تعریف میکند. در لغتنامه دانشگاهی وبستر نیز ارزشیابی تعیین اهمیت یا ارزش چیزی که معمولاً بهوسیلهی مطالعه و بررسی دقیق حاصل میشود تعریفشده است. شایانذکر است که در زبان انگلیسی که بین ارزیابی و ارزشیابی تفاوت قائل هستند، ارزیابی را مهارت فراگیران در تشخیص، طبقهبندی، نمره دادن و یا درجهبندی افرادی دانستهاند که وظیفه آموزش را بر عهدهدارند؛ اما اولین تعریف رسمی از ارزشیابی آموزشی به نام رالف تایلر ثبتشده است. وی ارزشیابی را «وسیلهای جهت تعیین و میزان موفقیت برنامه دررسیدن به هدفهای آموزشی مطلوب موردنظر» میداند. در این تعریف هدفهای آموزشی به تغییرات مطلوبی اشاره میکند که انتظار میرود در اثر اجرای برنامه آموزشی در رفتار فراگیران حاصل آیند (کیامنش،۱۳۷۶: ۲).
ارزشیابی به یک فرآیند نظامدار برای جمعآوری، تحلیل و تفسیر اطلاعات گفته میشود به این منظور که تعیین شود آیا هدفهای موردنظر تحققیافتهاند یا در حال تحقق یافتن هستند و به چه میزانی. یکی از ویژگیهای مهم ارزشیابی تعیین کیفیت[۱۴] است. در فرآیند ارزشیابی داوری ارزشی با توجه به کیفیت به عمل میآید (سیف،۱۳۸۹: ۳۵-۳۴).
ارزشیابی عبارت است از فرآیند نظامدار جمعآوری، طبقهبندی و تفسیر اطلاعات بهمنظور تصمیمگیری در مورد افراد، برنامهها، اشیاء و …(معروفی و همکاران،۱۳۸۹: ۳۴۶).
ارزیابی آموزشی را میتوان به مفهوم جستوجوی نظم یافته برای قضاوت یا توافق درباره ارزش یا اهمیت یک پدیده آموزشی بهمنظور بهبودی آن در جهت کاهش فاصله میان نتایج جاری و نتایج مطلوب، تعریف کرد (بازرگان،۲۳:۱۳۹۱).
ارزشیابی عبارت است ازفرآیندی منظم برای تعیین و تشخیص میزان پیشرفت شاگردان به هدفهای آموزشی. منظور از فرآیند منظم این است که ارزشیابی باید بر طبق یک برنامه و روال منظم انجام گیرد (شعبانی،۱۳۸۷: ۳۳۴).
ارزشیابی عبارت است از فرآیندهای ضروری جهت قضاوت و کارآمدی برنامه که قبلاً طراحیشده است. این کارایی در بافت کلی سیستم ارزیابی میشود. بهبیاندیگر، ارزشیابی عبارت است از جمعآوری اطلاعات با توجه به معیارهای تعیینشده بهمنظور قضاوت و داوری؛ بنابراین مهمترین کاربرد نتایج ارزشیابی، قضاوت در مورد کار انجامشده و یا برنامه در حین اجرا یا تعیین میزان مطلوبیت یک برنامهی آموزشی است (خورشیدی و همکاران،۱۳۸۵: ۴۳-۴۲).
کاشین[۱۵] (۲۰۰۵) پیشنهاد نموده است که اصطلاح درجهبندی دانشجویی، صحیح است و نسبت به ارزشیابی ترجیح دارد. او توضیح داده است که واژه ارزشیابی زمانی بهکاربرده میشود که فرد به یک قضاوت قطعی دست یابد، درحالیکه درجهبندی بیانگر دادههای جمعآوریشدهای است که باید مورد تفسیر قرار گیرند (کاشین،۲۰۰۵: ۳۲).
ارزشیابی بخشی از چشمانداز خردورزانهای است که در آن مفاهیم، فنون و یافتهها برای ایجاد انگیزه پیشرفت و بالندگی خود برنامه به کار گرفته میشوند (پاتریک[۱۶]،۲۵:۲۰۱۰).
ورتن[۱۷] و سندرز[۱۸] (۱۹۸۷) دو تن از صاحبنظران در حوزه ارزشیابی آموزشی گفتهاند در آموزشوپرورش ارزشیابی به یک فعالیت رسمی گفته میشود که برای تعیین کیفیت، اثربخشی، یا ارزش یک برنامه، فرآورده، پروژه، فرآیند، هدف، یا برنامه درسی به اجرا درمیآید(ورتن و همکاران،۱۹۸۷: ۲۲).
۳-۲ تاریخچه ارزشیابی
از گذشتههای دور تاکنون، افرادی که با تدریس و آموزش سروکار داشتهاند، برای پی بردن به میزان موفقیت فراگیران خود از مطالب و محتوای آموزش دادهشده بهصورت های مختلف، از ارزشیابی استفاده کردهاند. اجرای آزمون خدمات اجتماعی از سه هزار سال پیش در چین آغاز شد. در این زمان یکی از امپراتوران تصمیم گرفت که شایستگی مأموران خود را بسنجد. ازآنپس کسانی به مشاغل دولتی منصوب میشدند که نمره خوبی در موسیقی، سوارکاری، حقوق مدنی، نویسندگی، اصول کنفسیوس و آگاهی از تشریفات میگرفتند (مرعشی،۱۷:۱۳۸۸).
اما در دوران معاصر شاید بتوان تلاشهای انجامگرفته در سال ۱۸۴۵ در مدارس بستون آمریکا را بهعنوان یکی از اولین تلاشها برای استفاده از اندازهگیری در امر ارزشیابی بهحساب آورد. در این حرکت سعی شد تا نمرات دانشآموزان بهمثابه منبعی جهت ارزشیابی برنامههای آموزشی به کار گرفته شود و بهاینترتیب امتحان کتبی رایج گردید (موسوی،۷:۱۳۸۳).
اما ارزشیابی رسمی برنامههای آموزشی و اجتماعی تقریباً به قرن ۱۹ و فعالیتهای جوزف رایس[۱۹] (۱۹۰۵-۱۸۵۹) و تراور (۱۹۸۳) برمیگردد؛ که در آنیک برنامه ارزشیابی برای اجرا در سطح وسیع و در کل سیستم آموزشی ایالات آمریکا سازماندهی شد (محمدی و همکاران،۲۰:۱۳۸۴).
بااینحال نظر بر این است که رالف تایلر[۲۰] را بایستی بنیانگذار ارزشیابی آموزشی به مفهوم جدید آن دانست. ضمن اینکه اولین تعریف مشخص و روشن برای ارزشیابی آموزشی را نیز به او نسبت میدهند. به نظر او ارزشیابی آموزشی فرآیند سنجش میزان تحقق اهداف از قبل تعیینشده هست (کیامنش،۱۳۷۹ به نقل از محمدی و همکاران،۲۰:۱۳۸۴).
بهطورکلی در تحول مفهوم ارزیابی میتوان چهار دوره را تشخیص داد: دهههای قبل از ۱۹۵۰ میلادی بهعنوان دوره آغازین ارزیابی آموزشی منظور میشود. در این دوره برخی از کشورهای صنعتی، بهویژهایالت متحده آمریکا، به ساختن و استفاده از آزمونهای روانی-آموزشی پرداختند؛ بنابراین در این دوره، ارزیابی آموزشی با اندازهگیریهای روانی-آموزشی مترادف بود. دوره دوم ارزیابی مربوط به دهه ۱۹۶۰ میلادی است. در این دوره، با توجه به تحولات به وجود آمده در نظامهای آموزشی در کشورهای صنعتی، ضرورت استفاده از سازوکارهایی که بتوان فعالیتها و برنامههای آموزشی را بهطور سنجیده طراحی و اجرا کرد بیشتر محسوس شد. بر این اساس، توصیف فعالیتها و برنامههای آموزشی و مقایسه آنها باهدفهای موردنظر ازجمله ویژگیهای دوره دوم تحول ارزیابی منظور داشت. دهههای ۱۹۷۰ و ۱۹۸۰ میلادی را میتوان دوره سوم تحول ارزیابی منظور داشت. در این دوره، ارزیابی آموزشی بر سنجش پویایی نظامهای آموزشی تأکید داشت و منظور آن قضاوت درباره ارزش یا اهمیت پدیدههای آموزشی بوده است. ازجمله صاحبنظران این دوره میتوان به استافل بیم اشاره کرد. بالاخره سالهای آخر دهههای ۱۹۸۰ و ۱۹۹۰ را میتوان دوره چهارم تحول ارزیابی قلمداد کرد. در این دوره، بر اساس دیدگاه فلسفی ساختارگرایی،[۲۱] برخی از صاحبنظران ارزیابی را مترادف با توافق درباره ارزش یا اهمیت پدیدههای آموزشی منظور داشتهاند (بازرگان،۱۳۹۱: ۲۳-۲۲).
تاریخچه ارزشیابی بر پایه منابع تاریخی در ایران باستان نیز وجود داشته است. در زمان هخامنشیان ارزشیابی به روش امتحانهای شفاهی و عملی بود. در زمان اشکانیان نیز درروش تدریس به جنبههای عملی و نظری آموزش توجه میشد. اگرچه بیشتر تدریسها در ابتدا متکی بر حافظه بود، اما بعد از حفظ کردن از شاگردان خواسته میشد آنچه بهصورت نظری فراگرفتهاند را عملی نشان دهند (الماسی،۱۳۷۷).
در زمان شاپور، پادشاه ساسانی، در جندیشاپور برای دانشجویان پزشکی، مجالس امتحان و آزمایش برگزار میشد و به شرکتکنندگان در امتحان بهشرط موفقیت اجازهنامه پزشکی داده میشد. در اواخر دوره زندیه برای آنکه مسلم گردد اطفال، شرعیات و تعلیمات دینی را فراگرفتهاند، امتحان آخر سال در حضور علما، رجال شهر و اولیاء آنها بهصورت فردی و شفاهی برگزار میشد (مرعشی،۱۷:۱۳۸۸).
در مدارس دوره قاجار، معلمان هرروز و هر هفته از شاگرد خود در س پرسیده و توانایی وی را از طریق امتحان ارزیابی میکرده است. با گسترش مدارس جدید کار تعلیم و تربیت در ایران از مساجد و مکتبخانهها به مدارس منتقل گردید. درنتیجه امر آموزش از حالت فردی یا بهصورت گروههای کوچک در حضور دیگران، خارج شد. بارونق مدارس به سبک جدید، آموزش گروهی و کتبی بهسرعت رایج شد (کیامنش،۱۳۷۰: ۱۱۹-۱۱۸).
اما نظام ارزشیابی آموزشی در کشور ما بهطور رسمی سابقهای حدود ۸۸ سال دارد و این سابقه هشتادوچندساله آییننامه امتحانات (اولین آییننامه امتحانات در تاریخ ۱۳۰۲ توسط شورای عالی معارف به تصویب رسید)، نشان میدهد که در این مدت طولانی نظام آموزشی به پرسشهای مهمی که دغدغه معلمان و مدیران مدارس بوده است پاسخ داده است و آن پرسشهای مهم این است که پیشرفت تحصیلی چیست؟ چگونه میتوان گفت که دانشآموزی پیشرفت تحصیلی داشته است؟ چگونه میتوان از تحقق و میزان تحقق آن آگاه گشت؟(حسنی و احمدی،۱۳۸۴).
درنهایت ارزشیابی آموزشی در ایران بهعنوان یک حوزه تخصصی مستقل برای اولین بار در دانشگاه بوعلی سینا همدان در دهه ۱۳۵۰ شمسی و با فعالیتهای دکتر عباس بازرگان رواج پیدا کرد. به دنبال آن چندین مقاله در این زمینه چاپ و منتشر گردید (کیامنش،۱۳۸۴: ۲۱-۲۰، به نقل از محمدی و همکاران).
ارزشیابی آموزشی جوانترین شاخه علوم تربیتی است که در نیمقرن اخیر در ایران رشد و توسعهیافته است. بهنحویکه میتوان گفت دهه ۱۳۴۰ شمسی دوران کودکی خود را گذرانده است. دهه ۱۳۵۰ شمسی دوران بلوغ و دهه ۱۳۶۰ شمسی عصر نوجوانی ارزیابی بوده است و در زمان حاضر مرحله بزرگسالی و پختگی آن سپری میشود (بازرگان،۲:۱۳۹۱).
۴-۲ اهمیت و ضرورت ارزشیابی
انسانها در طول زندگی خود نیازمند ارزشیابی از تواناییها و رفتارهای خود و دیگران بوده و ادامه یا کنترل رفتارشان نیز بهوسیله همین ارزشیابیها انجام میشود. در قرن حاضر، نیاز به انجام اینگونه ارزشیابیها چند برابر شده و میتوان گفت که انسانها بهطور دائم در حال ارزشیابی از خود و دیگران و جهان اطراف هستند. به بیانی دیگر، انسان بهصورت معمول و در طی زندگی با استفاده از عقل و تجارب خود در حال انتخاب و گزینش است و بالطبع در پس هر انتخاب و گزینش نوعی ارزشیابی نهفته است. برای ارتقای مستمر یک سیستم، به ابزاری برای ارائه و بازخوردهای مناسب نیاز هست. اصولاً ارزشیابی به این فرآیند نظامدار برای جمعآوری، تحلیل و تفسیر اطلاعات اطلاق میشود. به این منظور که تعیین میشود آیا هدفهای موردنظر تحققیافتهاند یا در حال تحقق یافتن هستند؟ و به چه میزان ارزشیابی برای تعیین ارتباط اثربخش و تأثیر فعالیتهای مشخص مورداستفاده قرار میگیرد (سیف،۱۳۸۹).
ارزشیابی بازخوردی از یک فرآیند است که بر اساس آن میزان حصول یا عدم حصول به اهداف را میتوان موردسنجش قرارداد. یکی از اهداف و نقشهای عمده نظام آموزشی، تربیت نیروی انسانی متخصص موردنیاز جامعه با کسب توانایی لازم جهت انجام وظایف مربوط در حیطه عملکرد خود است. یکی از عوامل اصلی که میتواند آموزش را از حالت ایستا به مسیری پویا و باکیفیت سوق دهد، ارزشیابی است. عمدتاً دو دلیل اصلی برای انجام ارزشیابی آموزشی ارائهشده است:
- آگاهی مشارکتکنندگان در برنامه و افرادی که مورد ارزشیابی قرار میگیرند، منجر به بهبود روحیه و فعالیت آنها خواهد شد.
- هزینههای زمانی، امکانات مادی و مالی آموزش نیاز به توجیه دارند، این توجیه به کمک ارزشیابی به نحو بهتر صورت میگیرد (حاجیآبادی و همکاران،۱۳۸۱: ۱۷۲-۱۶۹).
بدون تردید باید اذعان داشت که ارزشیابی به علت ماهیت فراوانی که دارد و حجم عظیمی از مباحث تربیتی که به خود اختصاص داده عملاً مورداستفاده قرار نگرفته است، بهطوریکه بیشتر از ضرورت ارزشیابی تا بهکارگیری آن، صحبت به میان آمده است (دول[۲۲]،۲۰۰۲).
ارزیابی آموزشی، جایگاه ویژهای در فعالیتهای آموزشی دارد. از این دیدگاه ارزیابی را میتوان یک نظام فرعی از نظام آموزشی منظور داشت. از این نظام فرعی برای بازخورد دادن جهت بهبود فعالیتهای آموزشی استفاده میشود تا نسبت به کارآمدی و کیفیت این فعالیتها اطمینان حاصل شود. بهطورکلی، سازوکار ارزیابی میتواند نقش یک آیینه را برای نظام آموزشی ایفا کند تا تصمیم گیران و مدیران بتوانند تصویری از چگونگی فعالیتها به دست آورند. از اطلاعات ارزیابی میتوان برای قضاوتهای گوناگون جهت اتخاذ تصمیمهای لازم بهمنظور بهبود و پیشرفت فعالیتها برای نیل به بازده موردنظر و پیامدهای مورد انتظار استفاده کرد (بازرگان،۱۳۷۶: ۷۰).
اهمیت و ضرورت ارزشیابی را در فرآیند فعالیتهای آموزشی از دو دیدگاه میتواند موردتوجه قرارداد:
- ازنظر معلم. معلم در برنامهریزی تدریس و تصمیمگیری در جریان فعالیتهای آموزشی به داشتن اطلاعات زیاد و معتبر در زمینه آمادگی و پیشرفت تحصیلی شاگردان و بازده فعالیتهای کلاسی نیازمند است. اندازهگیری و ارزشیابی میتواند چنین اطلاعاتی را در اختیار او قرار دهد. این اطلاعات را میتوان در سه مقوله زیر تقسیمبندی کرد:
الف) اشکالات و نواقص موجود در طرح آموزشی را از دیدگاه هدفها، محتوا، روشها، مواد و وسایل آموزشی و عناصر دیگر در اختیار معلم قرار میدهد؛
برای دانلود متن کامل پایان نامه به سایت zusa.ir مراجعه نمایید. |