
خاورمیانه، بالکان، آسیای مرکزی و قفقاز ارتقا دهد و پس از موفقیت در نقاط نزدیکتر به خانه، قدرت چانهزنی بیشتری در مقابل اروپا و آمریکا داشته باشد.
در دکترین عمق استراتژیک و متأثر از این رویکرد، ترکیه نباید خود را محدود به نقش منطقهای در بالکان یا خاورمیانه کند، چراکه ترکیه کشوری است مرکزی، نه منطقهای. بنابراین باید نقش رهبری را در چندین منطقه ایفا کند. چیزی که به این کشور در نظام بینالملل اهمیت استراتژیک میدهد. این دکترین بر این باور است که ترکیه باید نقش رهبری مناطق پیرامونی خود را به عهده بگیرد و اهمیت استراتژیک جهانی برای خود کسب کند. وی این ادعا را رد میکند که ترکیه پلی میان بین اسلام و غرب است، تركيب موفقي از “دموكراسي” و “اسلام”.
برای مثال میتوان به نقش میانجیگری این کشور در بحرانهای منطقهای چون مذاکرات صلح فلسطین- اسرائیل، تنش میان عراق و سوریه و مسئله هستهای ایران اشاره نمود. علاوه بر این آنکارا برای بهبود وضعیت اقتصادی خود، تحرکات خود را در منطقه گسترش داده است که در این خصوص میتوان به نفوذ این کشور در کردستان عراق اشاره کرد که بیش از 300 شرکت ترکیهای در آنجا حضور فعال دارند. (کیانی، 1391)
تحولات سياسي در جهان عرب كه به سقوط رژيمهاي ديكتاتوري منجر شده است، زمينه جديدي را براي سیاست خارجی فعالانهتر از سوي دستگاه ديپلماسي تركيه فراهم كرده است. دولت تركيه با حمایت از تحولات جهان عرب و تلاش براي نزديكي سياسي با رژيمهاي جدید عربي، شرایط را برای افزايش اعتبار منطقهاي خود در جهان اسلام فراهم کرد. تركيه در مقايسه با ساير قدرتهای منطقهاي در خاورميانه در حال تحول بيش از ديگران تلاش دارد تا همسو با روند انقلابهای عربي خود را پيشتاز خاورميانه جديد معرفي كند. گرایشهای اسلامي دولت اردوغان، به وي امكان داده تا به گروههای سياسي اسلامگراي ميانهرو در مصر، تونس و ليبي در منطقه نزديك شود. (محمدنژاد، 1391)
اما تحولات جهان عرب، خود سیاست خارجی منطقهای ترکیه را با چالشی جدی مواجه ساخته است. دولت اسلامگرای ترکیه در پرتو تحولات جهان عرب با چالشی اساسی در سیاست خارجی منطقهای خود مبنی بر “به صفر رساندن مشکلات با همسایگان” مواجه شده است. از سوی دیگر، بحران سوریه و حمایت ترکیه از مخالفان دولت بشار اسد روابط رو به رشد تركيه با همسایگان منطقهای خود یعنی ايران، سوريه و عراق را تحت تأثیر قرار داده است.
البته بحرانهاي اخير منطقه خاورميانه تئوريهاي داوود اوغلو را با چالشی جدي مواجهه كرده است. بهطوریکه شاهد تناقض در مواضع ترکیه نسبت به تحولات جهان عرب هستیم. تركيه در تحولات تونس و مصر سعي كرد ارائهدهنده الگوي سياسي يا حكومتي به اين كشورها باشد و از روند انقلاب مردمي در اين كشورها استقبال كرد و زماني كه خيزش مردمي به كشوري چون ليبي رسيد، برخلاف مخالفتهای اولیه ترکیه با مداخله نظامی در لیبی، سرانجام این کشور مجبور شد با توجه به اوجگیری تظاهرات مردمی، منفعت نگری و محافظهکاری خود تا حد زیادی با کشورهای غربی، در لیبی همراه شود. اما، سياست خارجی تركيه در مورد سوريه برخلاف تئوري داوود اغلو، بهیکباره تغيير كرد و رويكرد جديدي را نسبت به تحولات منطقه در پيش گرفت. سوریهای که مدتی پیش در سیاست خارجی ترکیه بهعنوان همکار و همسایهای استراتژیک محسوب میشد. (صولت، 1390)
با وقوع تحولات و خیزشهای عربی موسوم به بیداری اسلامی نیز تغییر و تحولاتی در خاورمیانه رخ داد و عرصه را برای بازیگران متفاوت، و آنها را وارد معادلات پیچیدهای کرد بهطوریکه برای برخی بازیگران تعمیق منافع و برای عدهای دیگر تشدید تهدید را به همراه آورد. وقوع خیزشها در بحرین هم از این قاعده مستثنی نبود و با رخ دادن آن بازیگران حوزه خلیج را با شرایط متفاوت مواجه ساخت. ایران نیز بهتبع این قاعده از این حادثه (در عین وجود مخاطرات برای ایران) در جهت گسترش منافع خود و افزایش امنیت نسبی و حفظ جایگاه خود در منطقه استفاده کرد.
یکی از این کشورها بحرین بوده است که به علت وجود شیعیان در آن، نزدیکی جغرافیایی، تأثیرپذیری شدید از ایران و ایدئولوژی انقلاب اسلامی و تمایل ملل معترض منطقه به ایران و گرایش آنان به ارزشهای اسلامی زمینه را برای بسط ایدئولوژی اسلامی، تقویت موضع ایران و ایفای نقش گستردهتر در منطقه شده است. به ایران با حمایت از گروههای سیاسی و خیزشهای اسلامی برای خود باعث افزایش اعتبارشده است و توانسته است سبب تقویت اقلیت شیعی و گسترش مناسبات جمهوری اسلامی ایران با آن و تضعیف عربستان بهعنوان رقیب عمده ایران در منطقه و شورای همکاری خلیجفارس شده است. (آدمی،1391: 26)
راسل مید معتقد است که معادلات منطقهای در جهتی در حال پیش روی است که به نفع ایران میباشد و دراینباره میافزاید:” تحولات منطقهای به نفع آن کشور است. ایران در حمله عراق در دوره صدام حسین با آمریکاییها همکاری کرد همچنین هماکنون موقعیت آن کشور در مرز با عراق تحکیم یافته است. در سوریه، ایران با کمک نیروهای حزبالله لبنان توانسته به تقویت توان نظامی نیروهای ارتش دولتی سوریه کمک کند. اگر از موضعی واقعگرایانه نگاه کنیم قدرت و اعتبار ایران در حال افزایش است. در تمام منطقه بهار عربی باعث کاهش قدرت کشورهای با رژیمهای سنی شده است و در مقابل توازن قوا به نفع ایران تغییریافته ا
ست. (راسل مید، 1393)
واقعیتی که انتخابات برگزارشده در مصر و تونس، آن را آشکار ساخته است. پیروزی احزاب اسلامی و اسلامگرایان در این دو کشور گواه صادقی بر این مدعاست. (دهقانی فیروزآبادی و فرازی،1391: 8)
تغییر در نوع و ماهیت رژیمهای منطقه بهویژه مصر نیز، توازن استراتژیک در منطقه را برهم زده است. این مهم بدون شک منجر به تقویت محور جمهوری اسلامی ایران در برابر محور آمریکا، غرب و رژیم صهیونیستی شد. چنین شرایطی محوریت ایران را در خاورمیانه بیشازپیش تثبیت کرد. به عقیده خود اروپاییها ” ایران برای نخستین بار رهبری منطقه خاورمیانه را در دست گرفته است. ایران آنقدر برگ برنده در دست دارد که به یک قدرت درجه اول در جهان تبدیل شود” (Www.farsnews.com).
فضای سیاسی حاکم بر خاورمیانه با وجود محذورات ساختاری خود برای ایران در این هنگام خود موجد فرصتهایی برای ایجاد موقعیتی برای بسترسازی جهت تقویت و تکثیر گفتمان سیاسی خود در منطقه فراهم آورده است. ایران در منطقه محبوبیت و دامنه نفوذ خود را گسترش داده است. ازاینرو، یکی از فرصتهایی که بیداری اسلامی، پیش روی امنیت ملی ایران در حوزه سیاسی و نظامی قرار داده، تغییر نظم کهن منطقه و حرکت به سمت شکلگیری نظمی مردمی – اسلامی است. که به سبب تأثیرپذیری تحولات منطقهای از آرمانهای انقلاب ایران، حمایت ایران از جنبشهای آزادیبخش و نقش ایران بهعنوان امالقرای حکومت اسلامی تسریع گردیده است.
در مصر با سرنگونی حکومت حسنی مبارک در مصر و ابراز تمایل دولتمردان جدید این کشور به برقراری روابط دیپلماتیک با ایران، آن کشور هم بعد از سی سال قطع رابطه دو کشور، یک رقیب تاریخی برای ایران در حال تبدیلشدن به یک همپیمان منطقهای برای این کشور است. تأثیرات کوتاهمدت این تغییرات در گشایش گذرگاه رفح و نقش مصر در تحولات آشتی ملی فتح و حماس مشاهده میشود.. همچنین عربستان بهعنوان مهمترین رقیب منطقهای ایران اکنون بهطورکلی درگیر حوادث بحرین شده است و خود را در محاصره جنبشهای ضد دیکتاتوری ملتهای منطقه مییابد. (قربانی شیخنشین و کارآزما،1390: 82)
در پس از تحولات علاوه بر ایران، مردم کشورهای مختلف نیز با برپایی راهپیمایی ضد صهیونیستی روز قدس، صفآرایی جدیدی را بر ضد اسرائیل به نمایش گذاشتند. خشم انقلابیون مصر نیز بر ضد رژیم صهیونیستی نیز فوران کرد. انقلابیون مصری در راهپیمایی میلیونی روز قدس شرکت کردند و ضمن درخواست اخراج فوری سفیر اسرائیل، در مقابل سفارت رژیم صهیونیستی در قاهره شعار “بیرون برو” را سر دادند. در زمان حاکمیت مبارک، این رژیم، برگزاری هرگونه تظاهرات در این روز را منع میکرد. (روزنامه جمهوری اسلامی،5/6/1390)
در یمن، وقوع انقلاب فرصتهای جدیدی را پیشروی دستگاه سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران برای گشایش اعتبار سیاسی در این کشور بازکرده است. پتانسیل زیادی در لوای این انقلاب برای بهبود روابط دو کشور و نفوذ جمهوری اسلامی ایران در یمن، ایجادشده است.
از مهمترین فرصتهایی که جامعهی داخلی یمن برای منافع ملی ایران دارد میتوان به حضور شیعیان زیدی در این کشور اشاره کرد. این گروه مذهبی که تقریباً حدود 40 درصد جمعیت این کشور را تشکیل میدهند، اقلیت بزرگی در یمن بهحساب میآیند. با وقوع انقلاب در یمن و سرنگونی صالح، هرچند نظام سیاسی این کشور حفظشده است، اما میتوان امیدوار بود که این گروه مذهبی از این به بعد در معادلات سیاسی یمن نادیده انگاشته نخواهند شد و میتوان گفت ازآنجاکه این گروه نیز همانند دیگر گروههای یمنی در مبارزه علیه رژیم صالح شرکت داشتهاند، بنابراین دیگر نادیده انگاشتن این گروه در معادلات سیاسی یمن امکانپذیر نیست.
حضور زیدیها در ساختار سیاسی میتواند دیدگاه سیاست خارجی یمن را نسبت به جمهوری اسلامی ایران ملایمتر سازد.
اصلیترین شاخصهای مربوط به قدرت نرم ایران که از قابلیت لازم برای تأثیرگذاری در انقلابهای اجتماعی خیزش عربی 2010 خاورمیانه برخوردار بوده است را میتوان بهصورت ذیل شرح داد:
انسجام هویتی در خاورمیانه
بازتولید اندیشه مقاومت در خاورمیانه
آموزههای دینی و احیاگری اسلامی در محیط منطقهای
مقابله گرایی با مداخله قدرتهای بزرگ در خاورمیانه
عدالت گرایی هنجاری در گفتمان سیاسی ایدئولوژیک:. (متقی و رشاد،1390: 118 -110)
با بررسی روندها و جهتگیریها در تحولات اخیر، میتوان افزایش منابع قدرت نرم ایران در منطقه را در دو محور اساسی بررسی کرد:
الف) اهمیت یافتن ارزشهای انقلاب اسلامی ایران (بر محور دینمحوری، عدالت محوری و سلطهستیزی) در افکار عمومی مردم منطقه با توجه به شباهتهای اهداف و زمینههای انقلاب اسلامی با جنبشهای دینگرای اخیر؛
ب) افزایش موج آمریکاستیزی و اسرائیل ستیزی (در راستای استراتژی نرم ابزارگرایانه ایران در خاورمیانه) در افکار عمومی مردم خاورمیانه که مخاطبان اصلی قدرت نرم هستند، در مقابل زدودن ذهنیتهای منفی از انقلاب اسلامی و نماد عینی آن یعنی جمهوری اسلامی ایران. (هرسیج و دیگران،1391: 91)
ازاینجهت امروزه پدیده بیداری اسلامی منجر به ایجاد چالشی جدید در کشورهای عضو شورای همکاری خلیجفارس و در رأس آنها عربستان سعودی و بحرین شده است. این مواضع به همراه موفقیتهای متحدین منطقهای ایران، ازجمله موقعیت حزبالله لبنان پس از جنگ سیوسه روزه
موجبات صعود جمهوری اسلامی ایران به جایگاه نخست منطقهای را در زیرمجموعه امنیتی خلیجفارس فراهم نمود.
که خود منجر به تقویت محور جمهوری اسلامی ایران در برابر محور آمریکا، غرب و رژیم صهیونیستی خواهد شد. چنین شرایطی محوریت ایران را در خاورمیانه بیشازپیش تثبیت خواهد کرد. به عقیده خود اروپاییها ” ایران برای نخستین بار رهبری منطقه خاورمیانه را در دست گرفته است. ایران آنقدر برگ برنده در دست دارد که به یک قدرت درجه اول در جهان تبدیل شود”(خاویر سولانا، مسئول سابق هماهنگکننده سیاست خارجی اتحادیه اروپا). همچنین پیشتر از این موسسه سلطنتی چت هاوس انگلیس که متشکل از 17 محقق برجسته انگلیسی است در ارزیابی از قدرت ایران و آمریکا پیشبینی کرد که قدرت نرم ایران حرف آخر را خواهد زد. این موسسه در گزارش خود تأکید کرد که: “سیر تحولات خاورمیانه نشان میدهد که، ایران محبوبیت و دامنه نفوذ خود در منطقه را گسترش داده است” .(Www.rajanews.com)
5-1-3 ایران هراسی و شیعه هراسی
انقلاب اسلامي ايران در سال 1357/ 1979 م. مهمترین جرقه آغاز خيزش و تقويت شيعه را به وجود آورد و شيعيان در كشورهاي
